loading...
دنیای دروغین
فردین بازدید : 3 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

 

چرا حس میکنم هستی کنارم

چرا این رفتنو باور ندارم

چرا گم میکنم روز و شبامو

چرا حس میکنم داری هوامو

چرا هستی میون خواب و رویام

چرا پر میشه تــــو هُرم نفسهام

 

دارم نفس نفس نبودنت رو . . .

فردین بازدید : 5 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

 

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد

دلم برای کسی تنگ استکه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند

دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد

دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است

دلم برای کسی تنگ است که نیز نمی دانم او کیست

دلم برای کسی تنگ است که نیز می دانم روزی می اید

فردین بازدید : 3 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (1)

 

وقتـــی دو نفـــر از هـــم جـــدا میشـــن ....


دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ؛


 چون به قلب همدیگه زخم زدن !


نمیتونن دشمن همدیگه باشن ؛ 


چون زمانی همو دوستـــ داشتن


تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن ...! 


فردین بازدید : 5 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

همیشه باید کسی باشد

تا بغض هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد...

جــزایــی بـالاتــر از ایــن نیسـت ، بـه كسـی كـه

قسمـت تــو نیسـت ، دلــــ ببنــدی .... !!!

فردین بازدید : 3 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

 

راه بدی را انتخاب کرده بودم برای نگه داشتنت ...!

 صداقت ؛

 مهربانی ؛

 زیاد به “تو” توجه داشتن ؛

 و خیلی حماقت های دیگر …

 این روزها ، هرچه خائن تر باشی ،

 دوست داشتنی تری …!!!

\"\"

فردین بازدید : 3 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

این روزها که تو نیستی ............

 

من به عکسهایت مینگرم............

 

این همان تنفس مصنوعیست..........

فردین بازدید : 0 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

بر روی نیمکت تنهایی مان نشسته ایم و نگاه سردمان چه بی تفاوت بر روی شبنم یخ زده ی دلتنگی ها خیره مانده است .من مدت ها پیش نیلوفر آبی قصه ها را برایت چیده بودم و تو امروز ،غم سرد زمستان را به دست های من بخشیدی ..سکوت ،تنها حرف مشترک من و تو است . 

 

فردین بازدید : 5 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

 

نمی دانم خورشید از کدام سو در آمد که دلم می خواهد به خانه تنهایی هایم رنگ بهاری بزنم .هر چند این روزها دیگر نمی توان از دل شکسته سخن گفت، چرا که گوش شنوایی نیست .باید قاصدک دل را به دست نسیم بازیگوش سپرد و سوختن و ساختن پیش گرفت و تن به سرنوشتسپرد .شاید خود مرهمی باشد بر روی زخمهای روزگار. ُُ

تعداد صفحات : 10

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    ardakan uni

    ardakanuni.blogfa.com

    آمار سایت
  • کل مطالب : 102
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 37
  • بازدید کلی : 1,354